-
ناله کردم کسی یافت نشد گوش دهد ...
1392,09,08 14:14
هیچ نمیدانم چه بر چه است و از چه باید آغاز و انجامش کجا خواهد بود ... سیر روزگارم و حالت درونم را هیچ کس درک نمیکند جز خودم ... شکر گذارم خدایا که خودم هستم ... اینجا که هستم خودم ولی نالان از کسی نیستم چون اگر باشم هم ... پی نالان من ای بیچاره "نادان" به گفته بعضی بود و نبود ها ... کسی توجه نخواهد گذاشت ......
-
تبریک خودم و همسرم باشد ...
1392,09,08 11:39
بالاخره یومی و دقایق مقبول این روز مقبول را هم سپری کردم ... فقط 19 اپریل همین سال بود ... خوب تبریک خودم و همسرم باشد ... , بعد از طی دوران خیلی انتظار بالاخره شاهد چنین روز مقبول بودم ... اگر چه دیر شد تا این خبر را به اشتراک گذاشتم ولی مجدداً تبریک مان باشد ...
-
نیاز دعا دارم .... !
1392,09,08 07:49
اگر نگاهت را عمیقتر بروی تصویر انداز کنی ... من ... را مییابی ... نگاه کن همونجا هستم ... رد همان راه که آخرش " نگاها " را عاجز میسازد ... رد همان راه که سیرش " پاها " را خسته میسازد ... و رد همان راه که یک همت قوی میخواهد ... برام دعا بگویید تا این راه را به سهل و آسانی بپیمایم و حال دیگر راه عقب...
-
نفس تمام شد ای گمشده ...
1392,09,08 07:35
خیال عشقت هر لحظه نفس کشیدنم را تمام میکند ... میدانی تمام شدن یعنی چی ؟ اینکه شمع را ر وشن کنی و هر لحظه نگاهش کنی که میسوزد و روشنی برایت افزون میکند و تا لحظه ای تمام برایش خنده کنان مینگری تا ... تمام ... شود...
-
ســــکوت
1392,09,08 07:28
سکوت چنـــــــــان قلب کوچکم را محاصره کرده که حتی برای نفس کشیدن هم باید راه بیرون رفت پیدا کرد ... خوشحالم چون سکوت > در لحظه ای که باید حرف نزنم همراهی ام میکند ... بعضی ها از حرف هایم چیزی نمیدانند بعضی ها از لفظ هایم علیه ام استفاده میکنند بعضی ها از سخن هایم معنی بیشتری پلیدی را اضافه میکند پس ... خوب است که...
-
برخیــــــــــــز دیگه
1391,04,31 11:35
برخیز عزیزم که دیگه دیرست ... شاید وقتی چشمایت را باز کنی و بنگری نیم ... صدا زنی باز نیم و در اخیر حرفی جز سکوت سوی خاک کنی ...
-
خوبــــــــــــــــــــم
1391,04,31 09:46
قلبم از همه چیز خسته شده ... ... ... چرا ای قلب داغ داغ دیگه نمی ایسته ... بیشترین دروغی که درین دنیا گفتم .... این بود ... که { خوبم}
-
ای کاش عشقت دروغ نبود!
1391,04,31 09:38
نمیدانم چرا عاشق و عاشقتر میشم ترسو تر و تر سوتر هم میشم شاید دلیلش ازین خاطر است که روزی ترا از دست دهم ترس از آنست که یک روزی برایت بهترین نباشم ترس از لحظه ای است که دیگر دوستم نداشته باشی ... و بدانم که عشقت دروغی بود و یه عاشق دروغگو یی........
-
داستان کوتاه ...
1391,04,20 11:24
زندگی راه را آنقدر کوتاه نشان میده که یه وقت خودم را وادار به این میکند که ذره ای به آن باور نداشته باشم و هر چیزی که نزد خود دارم آنرا عمر کوتاه بنگرم ... یگانه باور که من را باور میده همون اعتماد به نفس خودم بوده چون وقتی میشد که خودم را فراموش میکردم و با خود میگفتم من کی ام ؟ آیا من کسی ام که به خود چیزی انجام...
-
آن دم که با تو بودم...
1391,04,17 13:59
ای آنکه زنده از نفس توست جان من آن دم که با توام، همه عالم ازان من آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب میریزد آبشار غزل از زبان من آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم زان روشنی که کاشتی ای باغبان من! با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟ خود خواندهای به...
-
شعر کوتاه زیبا
1391,04,17 13:02
گل میکند به باغ نگاهت جوانیم وقتی بروی دامن خود می نشانیم داغ جنون قطره ای اشکم به چشم تو هر چند از دو چشم خودت می چـــــکانیم من عابر شکسته دل خلـــــــــوت تــــــــو ام تا بیکران چشم خودت می کشـــــــــــــــــــانیم یک مشت بغـــــض یخ زده تفسیر میکند اندوه و درد غـــــربت بی همــــزبانیــــــــــم وقتــی پــــرید...
-
شعر و حرف عاشقانه
1391,04,17 12:03
یه نسیمی همه را به هم میریزد که دل سنگ تورا آه بهم میریزد سنگ در برگه میاندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد عشق بر شانه, همچیدن چندین سنگ است گاه با هم می ماندو , ناگاه به هم میریزد هر چی را عقل به یک عمر به دست آوردست یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ...
-
دیوار خاطرات زندگی ام ...
1391,04,17 11:56
درودی بر هر شخصیت محترم شما دوست مهربان و عزیز... دردری نهفته در قلبم که امروز با شنیدن یک کلمه از تک شخص که در قلبم جا داشت و هر ذره ای از حجرات قلبم داشت با اون میساخت شنیدم و این درد را دردناکتر از دیروز ساخت و حال دیگر قلبم ناتوان شده شاید دیگر امیدی بر زندگی نداشته باشد این همینطور است که خودم فکر میکنم ......
-
معنی درد !!!
1391,04,17 11:52
دوستان و رفیقان امروز فهمیدم که معنی اصلی " درد " چیست؟؟؟ "درد " را از هر طرف بخانی باز هم " درد" است ........ چرا همه یا یک تعدادی با این " درد" روبرو میشوند... آیا تقصیر از اونا است؟ آیا خود بدان گرفتار شدیم؟ آیا سرنوشت اصل زندگی مان همین بود؟ چه بسا مشکل گیریم ... آین همه را...
-
عاشق و معشوق
1391,04,17 10:35
کسی نیست که آن زلف افتاده دو تا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بـــــــلا نیست چون چــــشم تو دل میبرد از گوشه نشینان همراه تو بــــودن گنه از جــــــانب ما نیست روی تو مگــــــــر آیـــــینه لطــــــف الهیــــــــست حقا که چنین است که درین روی و ریــــــا نیست نرگس طلبد شیوه چشم تو زهــــــی چــــــــشم مسکین خبرش از...